در بسیاری از نمایشگاهها و برنامههای شهرداری او را میدیدیم. کاغذش را روی پایه میگذاشت و برادههای سیاه مداد را روی کاغذ میریخت و با یک دستمالکاغذی کوچک شروع میکرد به نقاشی و در کمتر از یک ساعت عکسی که در مقابلش گذاشته شده بود؛ روی کاغذ نقش میبست.
این هنر بهانهای شد تا سری به مغازهاش بزنیم و با حرفه او بیشتر آشنا شویم. برخلاف کار ساده و سیاهقلمش که همیشه از او دیده بودیم، کارهای مغازهاش همه رنگ روغن بود. تابلوهایی با مضمون طبیعت.
وقتی موضوع را به او میگوییم مجید چشتی با همان لبخندی که همیشه به لب دارد، میگوید: من کار دلی میکنم، چهره، طبیعت، هر چیزی که احساس کنم حال دیگران را خوب میکند روی کاغذ یا بوم میکشم.
مجیدآقا 39ساله، ساکن محله بهشتی است و ماجرای نقاششدنش شنیدنی. پدر پرستارش که نقاش هم بوده است، زمان بیکاری را در مغازهاش سپری میکرده و مجید نیز بهتبع کار پدر از 14سالگی نصف روز را در مدرسه و نیمه دیگر روز را در مغازه پدر میگذرانده است. از طرفی، دوستی پدرش با استادان نقاش سبب آشنایی مجیدآقا با نقاشانی همچون محمد خوشصفت، محمد مهراف، قدیر صباغیان و محمد حمیدی هر چند اندک شد.
وقتی از او میخواهیم درباره کارش برایمان بگوید، میگوید: تاریخچه اولین نقاشی مشخص نیست اما نخستین نقاشیها در غارها پیدا شده است که نشان میدهد انسانهای از همان دوران اولیه نقاشی میکشیدهاند.
در واقع نقاشی یکی از راههای بیان احساسات و وقایع زندگی است که افراد بهشکل غیرکلامی آن را به دیگران انتقال میدهند. نقاشی از آن دسته هنرهایی است که خیلی زود به عنوان یک شغل جای خود را در میان مشاغل حوزه هنر باز کرد، اما اینکه بتوان به عنوان شغل به آن تکیه کرد یا نه به خودتان بستگی دارد.او ادامه میدهد: یک کودک و نوجوان با ذوق و شوق نقاشی میکشد و دوست دارد در آینده نقاش شود.
این ذوق و شوق داشتن او خوب است، اما کافی نیست. همانطور که گفتم نقاشی یک علم است، هنر از ذات انسان بیرون میآید، اما با ابزاری با نام علم کامل میشود. یک نقاش، زمانی نقاش میشود که آموزشهای لازم را ببیند. بدون آموزش نمیتوان هنرمند شد.
یکی از مسائل مهم در این مسیر، داشتن تحصیلات است. جوانانی که از مسیر علمی وارد این حرفه میشوند امکان بیشتری برای رسیدن به موفقیت دارند. یک جوان نمیتواند فقط با گذراندن یکی دو دوره کلاس به عنوان نقاش در سطح حرفهای مشغول به کار شود.
مجیدآقا معتقد است برخلاف گفته بسیاری، هنر مغفول نمانده است. میگوید او که سالهاست با مردم و نقاشی سر و کار دارد خلاف این را دیده است: مردم ما به هنر بها میدهند و جنس کار را میشناسند. اگر استقبالشان کمتر است بهدلیل وضعیت معیشتیشان است، نه نداشتن شناخت کافی به هنر.
این نقاش ساکن محله بهشتی با اشاره به این موضوع ادامه میدهد: بزرگترین استاد یک هنرمند، مردم هستند. گاهی آنها ما را نقد میکنند و ایرادهای کارمان را میگویند، فردی که در حوزه نقاشی کار میکند باید به حرف مردم توجه کند. ایرانیان باهوش و هنرشناس هستند اگر اثر نقاشی خوب را ببینند حتما میخرند. کسی که نقاشی را میخرد به این معنا نیست که پول اضافی دارد بلکه او زیبایی را میبیند و از آن لذت میبرد.
مجیدآقا ادامه میدهد: فردی که میخواهد نقاشی را یاد بگیرد باید مسیر درست را انتخاب کند، هر کجا و از هر فردی آموزش نبیند. هنرمند باید علاوهبر گذراندن تحصیلات در رشته نقاشی در این زمینه تمرینات زیادی داشته باشد. گاهی هنرجو فکر میکند بیاستعداد است نمیتواند کار را درست یاد بگیرد، نه اینطور نیست، باید مکانی که برای آموزش انتخاب میکند مجوز داشته و سبکهای آموزشی را بهخوبی بداند و متناسب با علاقهاش پیش برود.
گاهی هنرجو فکر میکند بیاستعداد است نمیتواند کار را درست یاد بگیرد، نه اینطور نیست، باید مکانی که برای آموزش انتخاب میکند مجوز داشته و سبکهای آموزشی را بهخوبی بداند و متناسب با علاقهاش پیش برود
او تأکید میکند حتی اگر قرار است با نقاشی کسب درآمد داشته باشید، باز هم به این موضوع فکر کنید که هنر عشق است و کاسبی نیست. وقتی اینطور به کار نگاه کنید عشق به کار سبب میشود تا اثری خاص خلق کنید و مخاطب جذب آن شود، اما اگر فقط به عنوان شغل به آن نگاه کرده و بخواهید مغازهای باز کنید و در آن کار کنید، حتما شکست میخورید و در نهایت رو به خرید و فروش تابلو میآورید و گاهی ممکن است کار و کاسبیتان را جمع کنید و شغل دیگری دست و پا کنید. زیرا عشق و علاقه که نباشد، کار خارقالعادهای هم نمیتوانید برای جذب مخاطب خلق کنید.
متأسفانه برخی فقط کار کپی آموزش میدهند و برای طراحی چهره پرینت میگیرند و به دانشجویانشان میگویند روی آن قلم بزنند. این هنر نیست. نقاش باید خلاق باشد. اگر نقاش خلاق و خوشفکر نباشد، نمیتواند در حرفه خودش موفق شود.چشتی ادامه میدهد: یک نقاش همه چیز را موشکافانه میبیند به همین دلیل نقاشان بزرگ در ذهنها باقی میمانند.
اگر یک نوجوان میخواهد به نقاشی، به عنوان حرفه نگاه کند باید کتاب تاریخ هنر را خوانده باشد، او باید بداند در هر دوره هنر چه تغییراتی داشته و چه مسیری را طی کرده است و با سبکهای مختلف نقاشی آشنا شود. نقاشی بدون اندیشه نمیشود، اگر اندیشهای در پشت کارتان باشد میتوانید آن را به دیگران هم انتقال دهید. به طور حتم یک نقاش میخواهد پیامی را به مخاطب برساند و اگر ابزارهای مهمی با نام علم و اندیشه نباشد نمیتواند آن را انتقال دهد.
ابزارهایی که معمولا توسط نقاش مورد استفاده قرار میگیرد، مداد، کاغذ، پایه چوبی، بوم، مداد رنگی، آبرنگ، گواش، پاک کن، قلم مو، رنگ روغن و ... هستند. چشتی با اشاره به این موضوع ادامه میدهد: شاید یک نقاش بتواند با 500هزار تومان ابزار اولیهاش را تهیه و کارش را آغاز کند. اما مهم هنرمند بودنش است.
برخی به اشتباه به هنرجویان این حوزه میگویند باید ابزارت خیلی خوب باشد تا بتوانی یک اثر را خلق کنی، اما استادی را بهخاطر دارم که در وسط کار قلمش شکست و کارش را با انگشتان دستش به پایان رساند. پس اینکه برخی ادعا دارند باید ابزار گرانقیمت داشته باشید بهانهای بیش نیست.
درآمد اصلی یک نقاش میتواند با فروش دورهای یا موردی تابلوهای نقاشی تأمین شود. نقاشها حقوق ثابتی ندارند و میتوانند بهطور شخصی با فروش آثارشان کسب درآمد کنند. بهترین تبلیغ برای یک نقاش، کیفیت هنرش است. شما یک تابلو میفروشید و سبب میشود دیگران هم به سراغتان بیایند، یا اینکه یک تابلو میفروشید و دیگر آن فرد نه خودش میآید و نه فرد دیگری را به شما معرفی میکند. به طور حتم نقاشانی که توانایی خلق آثار هنری مختلف را دارند، همیشه موقعیتهای شغلی بیشتری دارند.
ثابت نبودن درآمد یکی از مهمترین مشکلاتی است که در این حرفه وجود دارد و در واقع جزو جداییناپذیر آن است. اما اگر کارتان خوب باشد ممکن است درآمدتان از یک کارمند که حقوق ماهیانه میگیرد هم بیشتر باشد. راههای درآمدزایی یک نقاش در دورههای زمانی مختلف، متفاوت است. او میتواند موردی نقاشی بکشد، نمایشگاه بزند یا آموزش بدهد.